My journey

خشونتی که هر روز اتفاق می افتد

جمعه, ۲۸ مهر ۱۳۹۶، ۰۹:۱۲ ب.ظ

دو روز قبل که مسیری رو به سمت خانه پیاده طی می کردم متوجه صدایی از خیابان شدم که می گفت ببخشید خانم؟

برنگشتم.معمولا اینطور وقت ها برنمی گردم به سمت صدا و جوابی نمی دهم.چندباری به گمان اینکه کسی آدرسی می پرسد برگشته ام و گفته ام که بله؟ و متوجه شده ام که نوعی از مزاحمت بوده.حالا اگر کسی هم واقعا سوال جدی و سالم دارد من با پیشداوری فرض رو بر مزاحمت می گذارم و خودم را به نشنیدن می زنم.

این بار هم خودم را به نشنیدن زدم.کمی جلوتر بازهم همان صدا با در حالی که ماشین رو به کنار پیاده رو آورده بود و سرعتش آهسته بود گفت:خانم ببخشید یه لحظه 

نگاهم رو از مسیر روبه رو نگرفتم.سرعت قدم ها رو تغییر ندادم.برنگشتم و حرفی نزدم و به مسیرم ادامه دادم اما دیگه حالم خوب نبود.از عصبانیت دست هام می لرزید.کمی هم ترسیده بودم.اینجور وقت ها می ترسم.

گفتگوی درونی ام هم به همین سمت رفت:باید برمی گشتم و می دیدم آیا مزاحم هست؟ خب معلوم بود که مزاحم هست.لحن ملایم و نرم و مثلا اغواکننده اش تابلو نبود؟ اصرار و همراهی اش با من به اندازه صدمتر چه دلیل دیگه ای داشت؟ لازم بود برگردم و اعتراض کنم؟ یا همین بهتر که انگار وجود ندارد؟ اینطوری زودتر بی خیال شد. 

بهتر.

خوب شد رفت.حالا باید مراقب باشم وقتی وارد کوچه می شوم به ماشین ها بیشتر دقت کنم.سر ظهر هست و همه جا خلوت تر.ممکنه بی خیال نشده باشه و باز دنبالم بیاد.


با هوشیاری و دقت به بقیه آدم ها و اعصاب بهم ریخته و تپش تندتر قلب و ناراحتی به خانه رسیدم.تا عصر در دلم حس نفرت و انزجار بود.مثل قبل از این اتفاق خوشحال نبودم.بخشی از این حس بد به خاطر حساسیت خیلی بالای من نسبت به مردانی هست که با اعتماد به نفس بالا به خودشان اجازه هرگونه رفتار و گفتاری مبنی بر آزار دادن جنس مخالف رو برای لذت و تفریح می دهند.


دوستم تعریف می کرد که از خیابان رد می شدم. موتوری از کنارم رد شد و سرنشین دوم ضربه محکمی به کمرم زد.ترسیدم.جیغ زدم.گریه ام گرفت. کسی به کمکم نیامد. بلند شدم و در حال گریه خودم به خوابگاه برگشتم. می گفت کمرش کبود شده بود و تا مدتی درد می کرد.


از خیابان رد شدن من هم خاطره ای دارم.دو سال پیش مدتی مهمان یکی از اقوام بودم.یکبار می خواستیم از خیابان رد بشویم.خیابان بزرگی مثل اتوبان بدون پل عابر پیاده.لیلا دختری که همراهم بود گفت مراقب باش عجله نکن بذار خیابون خوب خلوت بشه بعد رد بشیم.

گفتم باشه.در رد شدن از خیابان خیلی محتاط هستم و این هم به خاطره تصادف جزیی برمی گرده.

کمی که خیابان خلوت شد.هر دو داشتیم رد می شدیم که ماشینی با سرعت نزدیک شد. لیلا من و خودش رو عقب کشید و در حالی که ترسیده بودم متوجه دست دراز شده راننده برای لمس خودمان شدم.


دوست دیگرم تعریف می کرد که از ترمینال ها متنفرم.وقتی منتظرم ساعت حرکت اتوبوسم شود باید مدتی رو در اون فضا باشم.هرجایی بشینم کسی نگاهم می کنه.یا کسی بدون حرف روبه روم می شینه و اگر کمی حالت چهره ام شاداب شود کسی پیدا میشه که نزدیک بشه و بخواد سر صحبت رو به منظوری باز کنه.

می گفت خسته می شم از بس خودم رو اخمالو و عصبانی می گیرم تا کسی سمتم نیاد.



چیزی که در همه این خاطره ها مشترک هست خشونتی است که علیه زن اعمال می شود.هرجایی و به هر نوعی و به هر عنوانی.

طبق تعریف کمیته حقوق بشر سازمان ملل خشونت علیه زنان هرگونه عمل خشونت آمیز بر پایه جنسیت که بتواند منجر به آسیب فیزیکی؛ جنسی و روانی زنان بشود تعریف می شود.(+)


خشونت فیزیکی اعم از کتک زدن و شکنجه کردن بارزترین شکل از خشونت علیه زن هست که بارها در موردش گفته و شنیده ایم.مصداق های بسیاری هم در ذهن هر کدام از ما هست.

خشونت روانی اعم از توهین و تحقیر و بی اعتنایی و محدودیت زن ها در محیط خانه و اجتماع و سواستفاده در محل کار هم داستان تازه ای نیست. باز هم مصداق های زیادی برای هر کدام از این موارد شنیده و دیده ایم.

خشونت جنسی متلک و ناسزا گفتن و نگاه نامناسب تا تجاور تعریف می شود.(+)


بنابراین خشونت تنها استفاده از قدرت فیزیکی برای آسیب زدن به زن نیست.با این تعاریف هر روز و هر لحظه و در هر کجای دنیا خشونت اتفاق می افتد و گاهی نوعی از خشونت؛ خشونت محسوب نمی شود.

آگاهی دادن به زن ها و همچنین مردها در مورد مصداق های خشونت قدم بزرگی برای مبارزه علیه آن است.زمانی که من در مورد انواع خشونت آگاهی داشته باشم وقتی مورد این خشونت ها واقع می شوم سکوت نمی کنم.دلیل را جای دیگه ای جستجو نمی کنم.(گاهی فکر می کنم حتما مشکلی درمورد من هست که کسی مطاحمم می شود) با این خشونت برخورد می کنم.

همچنین دیگری را مورد خشونت قرار نمی دهم.چرا که به آسیب های روحی و روانی آن آگاهم و به طور دقیق تری اعمال و کلامم را تنظیم می کنم تا به دیگری آسیب وارد نکنم.


با این حال آگاهی دادن کافی نیست.آموزش رفتار مناسب در هنگام مواجهه با خشونت هم بخش مهمی در کمرنگ کردن آن می باشد.پنهان کردن خشونتی که علیه زن اتفاق می افتد و سکوت کردن در این مورد خشونت را کاهش نمی دهد.

بهرحال تصور و انتظار برای دنیایی بدون خشونت خیلی ایده آل گرایانه است.واضح هست که ما نمی توانیم خشونت علیه زن را محو کنیم.اما با ایجاد و تغییر قوانین در مجازات فرد خاطی؛ حمایت از فرد آسیب دیده و ایجاد زمینه هایی برای گروه های همیاری و حمایت می توان به دنیایی با خشونت کمتر امیدوار بود.


بدون داستان

سکوت است


بدون نگفتن داستان

ما بی صدا هستیم


بدون شنیده شدن داستان هایمان

ما نامرئی هستیم


و زمانی سخت تر است 

که داستان ها شنیدنشان سخت است

و تصور کردنشان غیرممکن


Belinda Mason

عکس:Silent Tears از Belinda Mason


۹۶/۰۷/۲۸
آمنه

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی