My journey

خانه

شنبه, ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۱:۵۹ ق.ظ

شازده کوچولو از گل پرسید:آدم ها کجان؟

گل گفت:باد می بردشان اینور اونور،این بی ریشگی حسابی مایه دردسرشان شده...


همین گل که خودش یک جایی ریشه دوانیده و برگ داده و گل داده و به ثمر نشسته می دونه بی ریشگی چه دردسری داره؟احتمالا می دونه چون خودش ریشه داره و تصور کن زندگی بدون داشتن چیزی که داری.مثلا برای گل زندگی بدون ریشه میشه هیچ،نبودن،نیست بودن...حالا ما آدم ها پوست کلفت تریم،تحت شرایط سخت تری دوام میاریم،بی ریشه زندگی می کنیم و وقتی باد هم اینور و اونور بردمان هیچ به روی خودمون نمیاریم و به زندگی ادامه میدیم.


گاهی فکر می کنم زندگی یعنی همین تحرک و شور جابه جایی،همین دردسرهایی که ریشه در بی ریشگی داره.همین که تا بخواهی بساطت رو جایی پهن کنی عادت کنی مجبور شوی جمع شان کنی و بذاری روی کولت و دوباره راه بیفتی دنبال جای دیگه.گاهی فکر می کنم سکون و یک جا ماندن و ریشه دوانیدن مثل زنجیری در پا توان زندگی رو از آدم میگیره.محکومت می کنه یک جا بشینی و سهمت از تعلق همون زمین و آسمانی باشه که میبینی و لمس می کنی اما... اما اینکه حس تعلق نداشته باشی و مثل برگی که از شاخه جدا افتاده و توی باد سرگردان به هر سو میره مقصدی نداشته باشی و هیچ توقف گاهی ولو طولانی خانه ات نباشه،حسرتی میشه بر دلت که هیچ وقت، هیچ آه از ته دلی هم تسکینش نمیده.

۹۶/۰۲/۳۰
آمنه

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی